سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران دوستی

ایران (درباره? این پرونده تلفظ ، به معنی: سرزمین آریاییان[8]) کشوری در جنوب غربی آسیا و در منطقه خاورمیانه با 1?648?195 کیلومتر مربع وسعت (18ام درجهان)[9] و بر پایه سرشماری سال 1392 دارای جمعیتی حدود 77?189?669[10] تن است.[11]

ایران از شمال با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان و از غرب با ترکیه و عراق همسایه‌است و همچنین از شمال به دریای مازندران و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان محدود می‌شود، که دو منطقه? نخست از مناطق مهم استخراج نفت و گاز در جهان هستند.

پایتخت، بزرگ‌ترین شهر و مرکز فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اداری ایران، تهران است. ایران یک قدرت متوسط ‏(en) و منطقه‌ای ‏(en) مهم[12][13] در خاورمیانه است که بواسطه ذخایر بزرگ سوخت فسیلی‌اش که شامل بزرگترین میدان گاز طبیعی در جهان و چهارمین ذخایر نفتی ‏(en) بزرگ کشف و تأیید شده می‌شود، نفوذ و نقش قابل توجهی در امنیت بین‌المللی انرژی ‏(en) داشته[14][15] و صنعت نفت، پتروشیمی و گاز طبیعی در ایران پیش‌تاز است. همچنین ایران میراث فرهنگی غنی دارد که بخشی از آن به عنوان 19 میراث جهانی در یونسکو ثبت شده است که به عنوان چهارمین رتبه در آسیا و 12مین رتبه در جهان است.[16] ایران به واسطه? قرار گرفتن در منطقه? میانی اوراسیا موقعیتی راهبردی دارد.

ایران از اعضای مؤسس سازمان ملل متحد، سازمان اکو، جنبش عدم تعهد، سازمان کنفرانس اسلامی و اوپک است. سیستم سیاسی کنونی ایران بر اساس قانون اساسی 1357 (1979) بنا شده است که ترکیبی از یک دموکراسی نیابتی (دموکراسی پارلمانی یا مجلسی) با یک حاکمیت دینی است که توسط فقهای اسلامی تحت یک مفهوم رهبری برتر ‏(en) (رهبر ایران) حکمرانی می‌شود. پیش از سال 1357 نظام ایران سکولار بود و با انقلاب 1357 اسلام، دین رسمی و مذهب آن تشیّع گشت. حکومت مشروطه سلطنتی دودمان پهلوی در ایران با انقلاب 1357 سرنگون شده و نظام جمهوری اسلامی جایگزین شد. این نظام حکومتی در قانون اساسی مصوّب 1358 (و بازنگری 1368) تشریح شده‌است. مقام رهبری در ایران بالاترین جایگاه رسمی است که از سال 1368 تاکنون در اختیار علی خامنه‌ای قرار دارد.

ایران کشوری با چندگانگی فرهنگیست که از گروه‌های زبانی و نژادی بسیاری تشکیل شده است که به طور رسمی اکثریت شیعه هستند. بسیاری از ایرانیان به زبان‌های فارسی، آذری، کردی، لری، بلوچی، گیلکی و عربی عراقی صحبت می‌کنند اما زبان رسمی در ایران در عصر حاضر زبان فارسی است. ایران به عنوان یک سرزمین و یک ملت، پیشینه‌ای کهن دارد و یکی از تاریخی‌ترین کشورهای جهان به‌شمار می‌رود.

ایران تا سال 2012 بزرگترین تولیدکننده پسته،[17] زعفران،[18] خاویار،[19] زرشک،[20] فیروزه،[21] میوه‌های شفتی (مثل زردآلو)[17] و فرش دستباف[22] در جهان بوده و پس از مصر رتبه دوم تولید خرما[17] را دارد. همچنین بزرگترین ذخیره فلز روی در جهان است.[23][نیازمند یادکرد دقیق]

ایران همچنین هشتمین تولیدکننده میوه،[24] دومین تولیدکننده خیار،[25] نهمین کشور در تعداد پرسنل نیروهای نظامی،[26] دهمین کشور در تعداد تانک‌های نظامی،[27] چهارمین تولیدکننده سیمان،[28] نهمین تولیدکننده آهن،[29] هشتمین تولیدکننده لیمو،[30] دهمین تولیدکننده انگور،[31] دومین تولیدکننده زردآلو،[32] هشتمین تولیدکننده مرغ،[33] سومین تولیدکننده گاز طبیعی،[34] ششمین تولیدکننده نفت،[35] سومین صادرکننده نفت،[36] ششمین تولیدکننده پیاز،[37] دومین تولیدکننده گردو،[38] سومین تولیدکننده هندوانه،[39] هفتمین تولیدکننده گوجه فرنگی،[40] هفتمین تولیدکننده مرکبات،[41] چهارمین تولیدکننده بادام[42] و هفتمین تولیدکننده پشم[43] در جهان است

پایتخت
(و بزرگترین شهر)
تهران
35°41′ شمالی 51°25′ شرقی
زبان رسمی فارسی
نوع حکومت جمهوری اسلامی
نام حاکمان 
 • رهبر
 • رئیس‌جمهور
 • معاون‌اول
 • رئیس‌مجلس
 • رئیس قوه? قضائیه
 • رئیس مجمع تشخیص
 • رئیس مجلس خبرگان

سید علی خامنه‌ای
حسن روحانی
اسحاق جهانگیری
علی لاریجانی
صادق لاریجانی
اکبر هاشمی رفسنجانی

احمد جنتی 
پرچم نشان ملی

+نوشته شده در سه شنبه 95/3/11ساعت 1:24 عصرتوسط امیر کریمی | نظرات ( ) |



خط 1. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمان‌ها و زمین .... دشمنانش را ویران می‌کند.... «کوروش» (در متن بابلی : «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَ‌ک - کـَ - دی - ای)، ...
خط 2. ... همه جهان.
خط 3. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط 4. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط 5. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط 6. او پیشکشی‌های ناپاک ... آیین‌هایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوه‌سرایی می‌کرد.
خط 7. او کارهای پیشکشی‌های روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت می‌کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ»(اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط 8 او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می‌داد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود می‌کرد ... همه مردم را.
خط 9. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی می‌کردند نیز پرستشگاه‌ها را ترک کردند.
خط 10. مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانه‌شان رو به ویرانی می‌رفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بـابـِل» بازگردند.
خط 11. ساکنان سرزمین «سـومـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط 12. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط 13. او تمام سرزمین «گوتی»(کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـوروش با هر «سیاه سر» (انـسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط 14. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط 15. او کوروش را برانگیخت تا راه بـابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی‌داشت.
خط 16. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه‌ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.
خط 17. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بـابـِل وارد شود. او بـابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـعید»(نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط 18. مردم بـابـِل، سراسر سرزمین سـومـر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره‌های درخشان او را بوسیدند.
خط 19. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط20. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بـابـِل، شاه سـومـر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط 21. پسر «کمبوجیه»(کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوه «کـوروش»(یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیش‌پیش»(شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط 22. از دودمانی کـه همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو»(نـَ-بو) گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بـابـِل شدم؛
خط 23. همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بـابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دل‌های پاک مردم بـابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
خط 24. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بـابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط 25. در پی بهبود وضع داخلی بـابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بـابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط 26. از بند رهایشان کردم و به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط 27. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط 28. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
خط 29. و همه پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا»(دریای مدیترانه) تا «دریای پایین» (خلیج فارس)، همه مردم سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان «اموری»(اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط 30. مـرا خراج گذاردند و در بـابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط 31. من شهرهای «آگادِه»(اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا»(اِش-نو-نَک)، «زَمبان»(زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو»(مـِ-تور-نو)، «دیر»(دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط 32. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط 33. هم چنین پیکره خدایان سـومـر و اَکـَّد را که نـَبـونـعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بـابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط 34. به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط 35. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی‌دار.»
خط 36. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بـابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم...
خط 37. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک‌ها و کبوتران...
خط 38. ... باروی بزرگ شهر بـابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل»(ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط 39.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط 40 ... که هیچ یک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط 41. ... به انجام رسانیدم.
خط 42. دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط 43. ... کتیبه‌ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانی‌پال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط 44. ...
خط 45. ... برای همیشه!

+نوشته شده در سه شنبه 95/3/11ساعت 1:7 عصرتوسط امیر کریمی | نظرات ( ) |



استوانه? کوروش بزرگ یا منشور حقوق بشر کوروش لوحی از گل پخته است که در سال 538 پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ هخامنشی پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی نگاشته شده‌است و تنها کتیبه موجود از کوروش بزرگ می‌باشد. نیمه? نخست این لوح از زبان رویدادنگاران بابلی و نیمه? پایانی آن سخنان و دستورهای کورش به زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌است. این استوانه در سال 1258 خورشیدی/ 1879 میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر بابل باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می‌شود.[3] این منشور یکی از بزرگترین نشانه‌های روحیه? بردباری در فرهنگ ایرانی است

استوانه? کوروش
Front view of a barrel-shaped clay cylinder resting on a stand. The cylinder is covered with lines of cuneiform text

+نوشته شده در سه شنبه 95/3/11ساعت 1:6 عصرتوسط امیر کریمی | نظرات ( ) |



شاهنشاهی اشکانی (247 پ.م. 224 م) که با نام امپراتوری پارت‌ها نیز شناخته می‌شود، یکی از قدرت‌های سیاسی و فرهنگی ایرانی در ایران‌زمین بود که 471 سال بر قسمت اعظم غرب آسیا حکومت کرد.[6][7] مؤسس و بنیانگذار این دودمان، اشک نامیده شد.[8] این امپراتوری در قرن 3 پیش از میلاد توسط اشک رهبر قبیله پرنی پس از فتح ساتراپ پارت در شمال شرقی ایران تأسیس گردید.[9] وی سپس علیه سلوکیان قیام کرد. مهرداد یکم (171–138 پ. م) با تصرف مناطق ماد و میان‌رودان، قلمرو اشکانی را تا حد زیادی گسترش داد. پهناوری دولت اشکانی در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوه‌های قفقاز تا خلیج فارس را شامل می‌شد. به دلیل قرار گرفتن جاده ابریشم در گستره حکومت اشکانی و قرار گرفتن در مسیر بازرگانی بین امپراتوری روم و حوزه مدیترانه و امپراتوری هان در چین، این امپراتوری به مرکزی برای تجارت تبدیل شد.

اصلیت اشکانی‌ها از تیره ایرانی پرنی و شاخه‌ای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای محدوده شرق دریای خزر بودند، آنان از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان بزرگ فعلی بود، برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبه‌های داریوش پَرثَوَه آمده‌است که به زبان پارتی، پهلوی می‌شود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز می‌توان خواند. ایالت پارتی‌ها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود می‌شد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای خزر، آمل می‌زیستند، در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده، در ناحیه خراسان مسکن گزیدند. آمل در آن زمان پایتخت اقلیمی اشکانی بود.

در عهد اشکانی جنگ‌های ایران و روم آغاز شد. حاصل عمده فرمانروایی اشکانی، رهایی کشورایران از سلطه? همه جانبه? یونانی که هدف نابودی ایران گرائی را در سر می‌پروراند و حفظ تمدن ایران از تهاجمات ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده روم به جانب شرق بود. در هر سه مورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظه‌ای برای تاریخ ایران داشت. جنگ‌های فرساینده با روم عامل عمده‌ای در ایجاد ناخرسندی‌هایی شد که بین طبقات جامعه حاصل می‌شد.

نظام ملوک‌الطوایفی (استان‌مداری) که اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود، اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر می‌کرد و نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض دینی (یا به عبارت صحیح تر نفرت و مخالفت مغان با سیاست آزادی دینی اشکانی که متضاد با انحصارطلبی ایشان بود) اشکانی را به نظر مخالفت می‌نگریستند، از عوامل انحطاط دولت اشکانی شد.

حکومت اشکانی در اثر اختلافات داخلی و جنگ‌های خارجی در مدت حدود پنج قرن در شرق و غرب به تدریج ضعیف شدند و سرانجام به دست اردشیر مغ اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.

اشکانی‌ها به یاری و پشتیبانی بزرگانی که مانند خود آن‌ها از تیره? ایرانی شمالی داهه بودند، با سربازگیری و لشکرکشی، نخست بر بخش پارت چیره شدند و پس از آن به گشودن سراسر ایران پرداختند و دولت ایرانی تازه‌ای به وجود آوردند و باز هم آداب و آیین هخامنشی و ایرانی را رواج دادند. قدرت نخست از غرب و جنوب‌غربی به سوی شمال کشور، جابجا شد و مردم آن‌جا (شمال‌شرق) صفات ایرانی را پاک‌تر نگه داشته بودند. بنابر این دولت اشکانی با وجود رنگ یونانی اندکی که داشت، از دیدگاه ایرانی بودن حتی پاک‌تر از دولت هخامنشی بود.[10] آنچنان که از زنجیره رویدادها و حرکت اشکانی (به ویژه مهرداد یکم) برمی آید، سیاست آنان زنده نمودن شکوه گذشته شاهنشاهی هخامنشی بوده‌است.

در سال 247 پیش از میلاد سلسله اشکانیان (پارتیان) توسط ارشک یکم بنیان نهاده می‌شود؛ و بر اساس تحقیقات ارگ بم نیز در همان زمان ساخته شده است.[11]


+نوشته شده در سه شنبه 95/3/11ساعت 9:12 صبحتوسط امیر کریمی | نظرات ( ) |



صفرعلی براتلو دبیر شورای تأمین استان تهران ترور را منسوب به صهیونیست‌ها دانست. [6] خبرگزاری فارس هم در تحلیل شباهت این ترور با ترورهای سابق و همچنین اظهارات و دیدارهای مقامات نظامی اسرائیل و انگلیس یک روز قبل از ترور را مد نظر قرار داده‌است.[7][8] به ادعای خبرگزاری فارس ترور احمدی روشن نتیجه همکاری سازمان موساد اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق ایران بوده‌است. اشپیگل این مطلب را بیان کرده و منبع ابن مطلب خبرگزاری فارس را تیکون اولام دانسته است که همواره اطلاعات دست اولی از فعالیت‌های موساد داشته‌است. [9]

فیگارو نیز گزارش داده بود که اسرائیل بوسیله برخی اپوزیسیون ایرانی در کردستان عراق به جمع آوری اطلاعات از دانشمندان هسته‌ای ایران پرداخته‌است. [10]

سایت ایران هسته‌ای نیز در تحلیلی این ترور را به سازمان موساد با همکاری بقایای پژاک و سازمان مجاهدین خلق منتسب کرد که توسط تامیر پاردو رییس موساد از ایستگاههای این سازمان در مالزی، استانبول و باکو انجام شده‌است.[11][12]

به دنبال این ترور سخنگوی ارتش اسرائیل در این باره گفت "ما برای این قتل اشکی نمی‌ریزیم". به نوشته اورشلیم پست، فرمانده ارتش اسرائیل، روز قبل از این حمله گفته بود، سال 2012 سالی بحرانی برای ایران خواهد بود و اتفاقاتی غیر طبیعی برای این کشور رخ خواهد داد.[13]

شبکه ان‌بی‌سی یک ماه پس از این حادثه در مقاله‌ای که منقش به تصویر خودروی حادثه سؤ قصد به احمدی روشن بود از ترور 5 دانشمند هسته‌ای از سال 2007 نام برد و به نقل از یک مقام رسمی آمریکایی، بدون فاش کردن هویت او، نوشت که حملات علیه دست اندرکاران برنامه اتمی ایران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق و با حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی سرویس اطلاعاتی اسرائیل انجام شده است. مقام آمریکایی مذکور به ان‌بی‌سی گفته است که دولت آمریکا از عملیات ترور مطلع است، اما نقشی در آن ندارد.


+نوشته شده در سه شنبه 95/3/11ساعت 9:8 صبحتوسط امیر کریمی | نظرات ( ) |